هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان احساسات شاعر درباره‌ی ناامیدی، بی‌وفایی، و رنج‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از افرادی که در روزهای سخت او را رها کرده‌اند گله می‌کند و به بینوایی و تنهایی خود اشاره دارد. همچنین، او از رفتارهای خودنمایانه و بی‌حیایی دیگران انتقاد می‌کند و در نهایت، به مقاومت و تلاش خود در برابر مشکلات اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۴

هر آنکه سخت به من لاف آشنائی زد
بروز سختی من دم ز بی وفائی زد

به بینوائی خود شد دلم چو نی سوراخ
دمی که نی به نوا داد بینوائی زد

دکان پسته ی بی مغز بسته شد آن روز
که با دهان تو لبخند خودنمائی زد

دریده چشمی نرگس ببین که چشم ترا
بدید و باز سر از گل ز بی حیایی زد

فدای همت آن رهروم که بر سر خار
هزار افسر گل با برهنه پائی زد

ز شوخ پارسی آن شیخ پارسا چه شنید
که پشت پا به مقامات پارسائی زد

مقام شانه به سر شد از آنکه سر تا پای
همیشه دست به کار گره گشائی زد

به روزگار رضا هر که را که من دیدم
هزار مرتبه فریاد نارضائی زد

به ناخدائی این کشتی شکسته مناز
که ناخدا نتواند دم از خدائی زد

به من غزال غزلخوان من از آن شد رام
که فرخی ره او با غزلسرائی زد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.