۳۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵

گر یوسف من جلوه چنین خوب نماید
خون در دل نوباوه ی یعقوب نماید

خون ریزی ضحاک در این ملک فزون گشت
کو کاوه که چرمی به سر چوب نماید

مپسند خدایا که سر و افسر جم را
با پای ستم دیو، لگدکوب نماید

کو دست توانا که به گلزار تمدن
هر خار و خسی ریخته جاروب نماید

ای شحنه بکش دست ز مردم که در این شهر
غیر از تو کسی نیست که آشوب نماید

سلطان حقیقی بود آن کس که توانست
خود را به بر جامعه محبوب نماید

هر کس نکند تکیه بر افکار عمومی
او را خطر حادثه مغلوب نماید

بر فرخی آورد فشار آنچه مصائب
او را نتوانست که مرعوب نماید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.