۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶

دل مایه ی ناکامی است از دیده برون باید
تن جامه ی بدنامی است آغشته به خون باید

از دست خردمندی، دل را به لب آمد جان
چندی سر سودائی پابند جنون باید

شمشیر زبان ای دل، کامت نکند حاصل
در پنجه ی شیر عشق یک عمر زبون باید

شب تا به سحر چون شمع، می سوزم و می گوید
گر عاشق دلسوزی سوز تو فزون باید

گر کشته شدن باشد پاداش گنه کاری
ای بس تن بدکاران کز دار نگون باید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.