۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۳

گر چه دل سوخته و عاشق و جان باخته ایم
باز با اینهمه دل سوختگی ساخته ایم

اثر آتش دل بین که از آن شمع صفت
اشکها ریخته در دامن و بگداخته ایم

با همه مقصد خیری که مرام من و تست
در بنی نوع بشر ولوله انداخته ایم

جز دورنگی نبود عادت این خلق دورنگ
همه را دیده و سنجیده و بشناخته ایم

عجبی نیست که با اینهمه دشمن من و دل
جز به دیدار رخ دوست نپرداخته ایم

عمرها در طلب شاهد آزادی و عدل
سر قدم ساخته تا ملک فنا تاخته ایم

بر سر نامه طوفان بنگر تا دانی
بیرق سرخ مساوات برافراخته ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.