هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تجربیات زندگی پر از درد و غم خود میگوید. او از شراب صاف و بیغش به عنوان نمادی از صفای دل یاد میکند و از تلاشهای بیثمر و سرنوشت محتوم خود سخن میگوید. عشق نافرجام و یادآوری معشوق بیمهر نیز از دیگر مضامین این شعر است. در نهایت، شاعر به پذیرش مرگ به عنوان رهایی از دردهای زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و دردهای زندگی ممکن است برای مخاطبان کمسال سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۴۴
تا که در ساغر شراب صاف بی غش کرده ایم
بر سر غم خاک از آن آب چو آتش کرده ایم
قدر ما در می کشی می خوارگان دانند و بس
چون به عمری خدمت رندان می کش کرده ایم
سعی و کوشش چون اثر در سرنوشت ما نداشت
بیجهت ما خاطر خود را مشوش کرده ایم
نقشهای پرده دل تا که گردد آشکار
چهره را با خامه مژگان منقش کرده ایم
چشم ما چون آسمان پروین فشان دانی چراست
بسکه دیشب یاد آن بی مهر مهوش کرده ایم
دست ما و شانه هرگز عقده از دل وا نکرد
گر چه با زلف تو یکعمری کشاکش کرده ایم
فرخی چون زندگانی نیست غیر از درد و غم
ما دل خود را به مرگ ناگهان خوش کرده ایم
بر سر غم خاک از آن آب چو آتش کرده ایم
قدر ما در می کشی می خوارگان دانند و بس
چون به عمری خدمت رندان می کش کرده ایم
سعی و کوشش چون اثر در سرنوشت ما نداشت
بیجهت ما خاطر خود را مشوش کرده ایم
نقشهای پرده دل تا که گردد آشکار
چهره را با خامه مژگان منقش کرده ایم
چشم ما چون آسمان پروین فشان دانی چراست
بسکه دیشب یاد آن بی مهر مهوش کرده ایم
دست ما و شانه هرگز عقده از دل وا نکرد
گر چه با زلف تو یکعمری کشاکش کرده ایم
فرخی چون زندگانی نیست غیر از درد و غم
ما دل خود را به مرگ ناگهان خوش کرده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.