هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غرور و استغناء شاعر در زندگی است. او با وجود تجربه‌های فراوان و تلاش‌های بسیار، خود را نه در ردیف بندگان و نه در جایگاه خدایان می‌داند. شاعر به عشق و ایمان خود افتخار می‌کند، اما در عین حال از بی‌قیدی و آزادی خود نیز سخن می‌گوید. او خود را نه کافر و نه مسلمان می‌داند، بلکه در مرزی میان این دو قرار دارد. در نهایت، شاعر آرزو می‌کند که همیشه برای اهل دل مشکل‌گشا باشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند بی‌قیدی و قرار گرفتن در مرز بین کفر و ایمان نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۴۷

تا در اقلیم قناعت خودنمائی کرده ایم
بر زمین چون آسمان فرمانروائی کرده ایم

عشق ما را در ردیف بندگان هم جا نداد
با وجود آنکه یک عمری خدائی کرده ایم

استخوان بشکسته ایم اما به ایمان درست
خاک استغنا به فرق مومیائی کرده ایم

جایگاه عرش ما را در خور همت نبود
جا ز بی قیدی به فرش بوریائی کرده ایم

عجز و زاری در ترازو وزن زور و زر نداشت
گرچه با این حربه ما زورآزمائی کرده ایم

پیش اهل دل نه کافر نی مسلمانیم ما
بسکه در اسلام کافر ماجرائی کرده ایم

دست ما و شانه از گیسوی او کوته مباد
کز برای اهل دل مشکل گشائی کرده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.