هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس اسارت و محدودیت در قفس زندگی شکایت می‌کند و آرزوی پرواز و آزادی دارد. او از دردها و رنج‌های زندگی می‌نالد، اما با وجود همه‌ی سختی‌ها، به وجود خداوندی دادرس امیدوار است.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند اندوه و اسارت نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارند.

شمارهٔ ۱۵۹

بحسرتی که چرا جای در قفس دارم
ز سوز درد کنم ناله تا نفس دارم

فضای تنگ قفس نیست در خور پرواز
پریدنی به میان هوا، هوس دارم

گدای خانه به دوش و سیاه مست و خموش
نه بیم دزد و نه اندیشه از عسس دارم

به شهسواری میدان غم شدم مشهور
ز بسکه لشکر محنت ز پیش و پس دارم

به دوره ترن و عصر آسمان پیمای
من از برای سفر استر و فرس دارم

هزارها دل خونین چو گل بخاک افتاد
هنوز من غم یک مشت خار و خس دارم

بداد من نرسد ای خدا اگر چه کسی
خوشم که چون تو خداوند دادرس دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.