هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق و وابستگی شدید شاعر به معشوق است. شاعر خود را اسیر زلف معشوق و فدایی راه او میداند، از نازهای معشوق مینالد، و مستی از عشق و جمال معشوق را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین برخی از مضامین مانند اسارت در عشق و فداکاری ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی برای درک مناسب داشته باشد.
شمارهٔ ۱۶۰
دیدی آخر به سر زلف تو پابست شدم
پا در آن سلسله نگذاشته از دست شدم
ننهادی قدمی بر سرم ای سرو بلند
گر چه در راه تو من خاک صفت پست شدم
کس چو من در طلب شاهد آزادی نیست
زانکه با نیستی از پرتو آن هست شدم
ناوک ناز تو پیوسته شد از شست رها
ناز شست تو که من کشته آن شست شدم
تا ابد مستیم از جلوه ساقی باقیست
زانکه از آن می باقی ز ازل مست شدم
پا در آن سلسله نگذاشته از دست شدم
ننهادی قدمی بر سرم ای سرو بلند
گر چه در راه تو من خاک صفت پست شدم
کس چو من در طلب شاهد آزادی نیست
زانکه با نیستی از پرتو آن هست شدم
ناوک ناز تو پیوسته شد از شست رها
ناز شست تو که من کشته آن شست شدم
تا ابد مستیم از جلوه ساقی باقیست
زانکه از آن می باقی ز ازل مست شدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.