هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی است. شاعر از تجربیات خود در میکده عشق سخن میگوید، جایی که همواره در حال مستی و بیخودی بوده است. او از بیوفایی معشوق گلایه دارد و اشاره میکند که اگر ذرهای مهر و وفا میدید، اینگونه فراموشش نمیکرد. همچنین، شاعر به پاکدلی خود اشاره میکند و اینکه غم عشق، خلوص او را آشکار کرده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و بیخودی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر صحیح داشته باشد.
شمارهٔ ۱۶۱
در میکده گر رند قدح نوش نبودیم
همچو خم می اینهمه در جوش نبودیم
یک صبح نشد شام که در میکده عشق
از نشئه می بیخود و مدهوش نبودیم
از جور خزانیم زبان بسته وگرنه
هنگام بهار این همه خاموش نبودیم
یک ذره اگر مهر و وفا داشتی ای مه
از یاد تو اینگونه فراموش نبودیم
در تهمتنی شهره نگشتیم در آفاق
گر کینه کش خون سیاووش نبودیم
چون شمع سحر مردن ما بود مسلم
گر زنده از آن صبح بناگوش نبودیم
ما پاکدلان را غم عشقت چو محک زد
دانست چو سیم سره مغشوش نبودیم
همچو خم می اینهمه در جوش نبودیم
یک صبح نشد شام که در میکده عشق
از نشئه می بیخود و مدهوش نبودیم
از جور خزانیم زبان بسته وگرنه
هنگام بهار این همه خاموش نبودیم
یک ذره اگر مهر و وفا داشتی ای مه
از یاد تو اینگونه فراموش نبودیم
در تهمتنی شهره نگشتیم در آفاق
گر کینه کش خون سیاووش نبودیم
چون شمع سحر مردن ما بود مسلم
گر زنده از آن صبح بناگوش نبودیم
ما پاکدلان را غم عشقت چو محک زد
دانست چو سیم سره مغشوش نبودیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.