هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و غم عشق و تنهایی سخن می‌گوید. او از شب‌های بی‌خوابی، اشک‌ها و رنج‌های عاشقانه یاد می‌کند و به گذشته‌ای اشاره دارد که پر از شور و حرکت بود. همچنین، از فرهاد و شیرین به عنوان نماد عشق و فداکاری یاد می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فداکاری ممکن است برای سنین پایین سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۶۲

دیشب از غم تا سحرگه آه سردی داشتم
آه سردی داشتم آری که دردی داشتم

سرخ روئی یافتم از دولت بیدار چشم
ورنه پیش از اشکباری رنگ زردی داشتم

زورمندی بین که تنها پهلوان عشق بود
گر به میدان محبت هم نبردی داشتم

از رفیقان سفر ماندم عقب فرسنگها
یاد از آن روزی که پای ره نوردی داشتم

باغ و ورد عاشقان نبود بغیر از داغ و درد
داغ و دردی دوش همچون باغ و وردی داشتم

تیشه بالای سر فرهاد خونها خورد و گفت
وه چه صاحب درد شیرین کار مردی داشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.