هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و غم‌های زندگی خود می‌گوید و از بی‌عدالتی‌ها و ستم‌هایی که متحمل شده است شکایت می‌کند. او به وطن‌پرستی و ایمان خود اشاره می‌کند و از آزادی قلم و بیان دفاع می‌کند. در نهایت، به مرگ به عنوان رهایی از رنج‌ها نگاه می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق و پیچیده مانند رنج، ستم، مرگ و آزادی بیان است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۶۳

فصل گل چو غنچه، لب را از غم زمانه بستم
از سرشک لاله رنگم، در چمن بخون نشستم

ای شکسته بال بلبل، کن چو من فغان و غلغل
تو الم چشیده هستی، من ستمکشیده هستم

تا قلم نگردد آزاد، از قلم نمی کنم یاد
گر قلم شود ز بیداد، همچو خامه هر دو دستم

گر زنم دم از حقایق، بر مصالح خلایق
شحنه می کشد که رندم، شرطه می کشد که مستم

ملت نجیب ایران، خوانده با یقین و ایمان
شاعر سخن شناسم، سائس وطن پرستم

پیش اهل دل از این پس، از مفاخرم همین بس
کز برای راحت خویش، خاطر کسی نخستم

هر کجا روم بگردش، آید از پیم مفتش
همت بلند پرواز، این چنین نموده پستم

من که از چهل به پنجه، ماه و هفته بوده رنجه
کی فتد بسال شصتم، صید آرزو بستم؟

ای خوشا نشاط مردن، جان بدلخوشی سپردن
تا چو فرخی توان گفت، مردم و ز غصه رستم
وزن: فاعلات فاعلاتن فاعلات فاعلاتن(رمل مثمن مکفوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.