۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۶

ز خود آرائی تن جامه جان چاک می خواهم
ز خون افشانی دل دیده را نمناک می خواهم

دل از خونسردی نوباوگان کاوه پر خون شد
شقاوت پیشه ای خونریز چون ضحاک می خواهم

چو از بالا نشستن آبرومندی نشد حاصل
نشیمن با گدای همنشین خاک می خواهم

در این بازی که طرح نو نماید رفع ناپاکی
حریف کهنه کار پاکباز پاک می خواهم

رود از بس پی صید غزالان این دل وحشی
به گیسوی تو او را بسته فتراک می خواهم

قفس از شش جهت شد تنگ در این خاکدان بر دل
پری شایسته پرواز نه افلاک می خواهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.