۴۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۷

ما مست و خراب از می صهبای الستیم
خمخانه تهی کرده و افتاده و مستیم

با طره دلبند تو کردیم چو پیوند
پیوند ز هر محرم و بیگانه گسستیم

از سبحه صد دانه ارباب ریا به
صد مرتبه این رشته زنار که بستیم

فرقی که میان من و شیخ است همین است
کو دل شکند دایم و ما توبه شکستیم

تا دامن وصل از سر زلفت بکف آید
چون شانه مشاطه سراپا همه دستیم

ای ناصح مشفق تو برو در غم خود باش
ما گر بد و گر خوب همانیم که هستیم

چون شاهد عیب و هنر ما عمل ماست
گو خصم زند طعنه که ما دوست پرستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.