هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فداکاریهای خود در راه معشوق سخن میگوید. او از روز الست (پیمان ازلی) تاکنون در راه عشق قدم گذاشته و همه چیز، از جان تا دل، را فدا کرده است. معشوق با کمان ابروهایش دل او را نشانه رفته و شاعر با وجود همه سختیها و نادرستیها، باز هم تسلیم عشق شده است. او از معشوق میخواهد که از او نخواهد، چرا که همه چیز خود را уже داده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای پیچیده است که درک آنها ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و تسلیم در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۶۹
سر خط عاشقی را روز الست دادم
ننهاده پا در این راه سر را ز دست دادم
تو با کمان ابرو دل را نشانه کردی
من هم به دست و تیرت، جان ناز شست دادم
عیبم مکن بسستی کز حربه درستی
این نادرستها را آخر شکست دادم
تا چشم و ابرویت را پیوسته دادم الفت
تیغ هزار دم را در دست مست دادم
در بند طره دوست دادم بسادگی دل
غافل که جان خود را زین بند و بست دادم
ای لعبت سپاهی از جان من چه خواهی
تو آنچه بود بردی من آنچه هست دادم
ننهاده پا در این راه سر را ز دست دادم
تو با کمان ابرو دل را نشانه کردی
من هم به دست و تیرت، جان ناز شست دادم
عیبم مکن بسستی کز حربه درستی
این نادرستها را آخر شکست دادم
تا چشم و ابرویت را پیوسته دادم الفت
تیغ هزار دم را در دست مست دادم
در بند طره دوست دادم بسادگی دل
غافل که جان خود را زین بند و بست دادم
ای لعبت سپاهی از جان من چه خواهی
تو آنچه بود بردی من آنچه هست دادم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.