هوش مصنوعی: شاعر از ناملایمات روزگار و بخت ناگوار خود شکایت می‌کند و از درد و رنج درونی و بیرونی خود می‌گوید. او در جمعی با شیخی گفت‌وگو داشته و هر کدام از دریچه‌ای متفاوت سخن گفته‌اند. شاعر از اشک و آه خود به عنوان تسکین دهنده یاد می‌کند و وضعیت خود را با خسرو و شیرین مقایسه می‌کند. در پایان، از گم شدن راهنما در این راه پرخطر سخن می‌گوید و از دل خود می‌پرسد که چگونه بدون راهنما مسیر را ادامه دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد درونی و بیرونی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۷۴

از جور چرخ کجروش، وز دست بخت واژگون
دارم دل و چشمی عجب، اینجای غم آنجوی خون

دوش از تصادف، شیخ و من، بودیم در یک انجمن
کردیم از هر در سخن، او از جنان، من از جنون

از اشک خونین دلخوشم، وز آه دل منت کشم
دایم در آب و آتشم، هم از برون، هم از درون

می دید اگر خسرو چو من، رخسار آن شیرین دهن
می کند همچون کوهکن، با نوک مژگان بیستون

در این طریق پرخطر، گم گشته خضر راهبر
ای دل تو چون سازی دگر، بی رهنمای رهنمون
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.