۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

نیمه شب زلف را در سایه مه تاب دادی
وز رخ چون آفتابت زینت مهتاب دادی

چشم می آلوده را پیوستگی دادی به ابرو
جای ترک مست را در گوشه محراب دادی

ابرویت را پر عرق کردی دگر از آتش می
یا برای قتل ما شمشیر خود را آب دادی؟

چون پرستاران نشاندی کنج لب خال سیه را
هندوی پر تاب و تب را شیره عناب دادی

دیده ام را تا قیامت روز و شب بیدار دارد
وعده وصلی که از شوخی توام در خواب دادی

تا زدی ای لعبت چین شانه زلف عنبرین را
در کف باد صبا صد نافه مشک ناب دادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.