هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف معشوق و احساسات شاعر می‌پردازد. شاعر از زلف معشوق، رخسار او، چشم‌هایش، و دیگر زیبایی‌هایش سخن می‌گوید و از عشق و وصال او می‌نالد. همچنین، از شوخی‌های معشوق و وعده‌های او یاد می‌کند که شاعر را بیدار نگه می‌دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات به‌کاررفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد تا به‌خوبی درک شوند.

شمارهٔ ۱۸۵

نیمه شب زلف را در سایه مه تاب دادی
وز رخ چون آفتابت زینت مهتاب دادی

چشم می آلوده را پیوستگی دادی به ابرو
جای ترک مست را در گوشه محراب دادی

ابرویت را پر عرق کردی دگر از آتش می
یا برای قتل ما شمشیر خود را آب دادی؟

چون پرستاران نشاندی کنج لب خال سیه را
هندوی پر تاب و تب را شیره عناب دادی

دیده ام را تا قیامت روز و شب بیدار دارد
وعده وصلی که از شوخی توام در خواب دادی

تا زدی ای لعبت چین شانه زلف عنبرین را
در کف باد صبا صد نافه مشک ناب دادی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.