هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و رنج درونی شاعر سخن می‌گوید. شاعر از آتش درون خود می‌گوید که نه تنها زبان و جان او، بلکه جهان و آسمان را نیز می‌سوزاند. او از بیان غم خود می‌ترسد، زیرا می‌اندیشد که بیان آن ممکن است باعث نابودی همه چیز شود. در پایان، شاعر به عطار اشاره می‌کند و امیدوار است که او از ننگ خام بودنش بسوزد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۳۰

گر آه کنم زبان بسوزد
بگذر ز زبان جهان بسوزد

زین سوز که در دلم فتادست
می‌ترسم از آن که جان بسوزد

این سوز که از زمین دل خاست
بیم است که آسمان بسوزد

این آتش تیز را که در جان است
گر نام برم زبان بسوزد

شد تیغ زبان من چنان گرم
از سینه که تا میان بسوزد

مغزم همه سوختست وامروز
وقت است که استخوان بسوزد

گر بر گویم غمی که دارم
عالم همه جاودان بسوزد

صد آه کنم که هر یکی زو
دو کون به یک زمان بسوزد

عطار مگر که خام افتاد
شاید که ز ننگ آن بسوزد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.