۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲

گردون مباد آن که بیایی به خواب ما
اول ربود خواب ز چشم پر آب ما

نه از رموز عشق همین آگه است دل
بس گنجها که هست نهان در خراب ما

یا سوی بزم ماست روان یا به سوی غیر
تا از کدام گشته فزون اضطراب ما

چون بیندم به فکر امل عمر گویدم
مشکل که با درنگ تو سازد شتاب ما

در بزم عشق شاهد ما ساقی دل است
کز خون خویش کرده به ساغر شراب ما

کمتر ز ذره ای به نظر آید آفتاب
آنجا که پرتوی فگند آفتاب ما

دیدار او به جلوه زهر سوی بی حجاب
مائیم آنچه پیش نظر شد حجاب ما

نبود زمان روز حساب آنقدر (سحاب)
تا کس رسد به جرم فزون از حساب ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.