۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

در خواب هم ز وصل تو کس کامیاب نیست
کان دیده را که روی تو دیده است خواب نیست

غیر از بنای عشق کزین سیل محکم است
نبود عمارتی که زاشکم خراب نیست

جان میرود ز تن مگر امروز در وداع
کز بیم هجر او به دلم اضطراب نیست

نقش خیال خویش به چشم پر آب بین
گویند اگر ثبات به نقش بر آب نیست

با قد همچو چنگ و دل چون رباب من
در محفل تو حاجت چنگ و رباب نیست

امشب درنگ محنت هجران ز حد گذشت
آیا چه شد که دور فلک را شتاب نیست؟

شادم که با خطای فزون از حساب ما
اندیشه ی حساب به روز حساب نیست

یک روز نگذرد که زتأثیر مدح شاه
طبع (سحاب) غیرت طبع سحاب نیست

دارای دهر فتحعلی شه که نه سپهر
در قلزم عطاش بجز نه حباب نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.