۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵

دو عقیقت دو چشمه ی نوش است
هم گهر پاش و گهر پوش است

تا به خون ریختن نویدم داد
در تنم خون ز شوق در جوش است

صبر و هوشی نماند زانکه لبت
رهزن صبر و آفت هوش است

با وجود خیال او چه عجب
اگرم نام خود فراموش است

شیخ کز باده کرد منعم دوش
دیدم امشب که مست و مدهوش است

فاش گردد چو عیب ها اگرش
فتد این خرقه ای که بر دوش است

ننگش از تاج شاهی آنکه ز تو
حلقه ی بندگیش در گوش است

فارغ از رشک غیرم و غم هجر
تا خیال توام هم آغوش است

پرده ی ما نمیدرند (سحاب)
که خطابخش ما خطا پوش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.