هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و دردهای عشق سخن می‌گوید. او از بی‌میلی معشوق، دوری از وصال، و غم‌های عشق شکایت می‌کند و در عین حال، عشق را به عنوان دریایی خطرناک و راهی دشوار توصیف می‌نماید. همچنین، شاعر به رقیب و جدایی از محفل معشوق اشاره می‌کند و در پایان، از پذیرش جان توسط معشوق و ناقابل بودن تحفه‌های خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم ادبی کلاسیک نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد که معمولاً در سنین بالاتر توسعه می‌یابد.

شمارهٔ ۶۸

با آنکه هیچ میل کسی در دل تو نیست
کس نیست در جهان که دلش مایل تو نیست

گر داشت بود شامل حال رقیب هم
عیب تو نیست رحمی اگر در دل تو نیست

ای بحر عشق تا چه خطرناک لجه ای
کز هیچ سو مرا بنظر ساحل تو نیست

ای راه وصل تا چه طریقی که خضر را
در وادی تو راه به سر منزل تو نیست

ای دیده واقفش کنی آخر زحال من
زیرا که غافل از نگه غافل تو نیست

در زندگی رقیب نگردد جدا از تو
امشب چه باعث است که در محفل تو نیست؟

جانرا قبول کرد بناچار و گفت باز
قابل تری ز تحفه ی ناقابل تو نیست؟

فردا بدامن که زنی ای (سحاب) دست
چون از بتان کسی نه که آن قاتل تو نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.