هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از یار خود یاد می‌کند که مانند شمعی روشن‌گر است، اما رنج‌ها و ناله‌های او بر عشقش افزوده است. او از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت دارد، اما همچنان دل در گرو عشق او دارد و حتی دشمنانش نیز از غم عشق او رنج می‌برند. شاعر از ناآگاهی معشوق از حال درونی خود گله می‌کند، اما با این حال دلش جایگاه اسرار اوست. در پایان، او از عشق بی‌نظیر خود می‌گوید که حتی خواب و بیداری را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۷۱

آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است
آن چه روشن نه از آن شمع شب تار من است

آن چه ناز تو فزون می کند و رحم تو کم
اثر صبر کم و ناله ی بسیار من است

آن چه از کار کسان عقده گشاید لب توست
آن چه آسان نشود هرگز از آن کار من است

غمگسارم تویی و بی تو چنانم که کنون
دشمن من به غم عشق تو غم خوار من است

سیر شد چرخ جفا پیشه ز آزردن من
وان جفا پیشه همان در پی آزار من است

واقف از حال درون چون نشود دلبر من
جای او در دل و دل واقف اسرار من است

کیست گفتم که به بازار محبت خجل است
کآورد جان به بها گفت خریدار من است

روی بیداری و خواب آن چه ندیده است (سحاب)
دیده ی بخت من و دیده ی بیدار من است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.