۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

تا صحبت یار دلنواز است
دل از همه عیش بی نیاز است

هر گل که شکفته از مزارم
چشمی است که بر ره تو باز است

بیداری چشم ما چه داند
چشم تو که مست خواب ناز است

غم کشتم و یافتم که آخر
نا سازی دهر چاره ساز است

شادم به شب غمت که امشب
چون زلف تو تیره و دراز است

طوطی نزند (سحاب) گو دم
تا خامه ی من سخن طراز است

سالک نبود کسی که او را
پرواز نشیب یا فراز است

این صید دلم بدام عشقت
یا صعوه بچنگ شاهباز است

صد بار فزونش آزمودی
از آه منت چه احتراز است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.