۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸

داد چو بر زلف سمن سا شکست
در شکن زلف چو دلها شکست

دل به فغان کرد دل دوست نرم
شیشه ببیند که خارا شکست

خانه ی صبرم شده ویران ز اشک
کشتی ام از موجه ی دریا شکست

یاد دل افتادم و آن چشم مست
مستی اگر شیشه ی صهبا شکست

نقش لب لعل که تا بسته شد
رونق بازار مسیحا شکست

طبع (سحاب) و لب او قدر در
همچو کف خسرو دریا شکست

فتحعلی شاه کز اجلال او
شوکت اسکندر و دارا شکست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.