هوش مصنوعی: متن بالا بیان‌کننده‌ی ناامیدی و دل‌تنگی شاعر از بی‌وفایی و ناسازگاری یار است. شاعر از بی‌قراری خود در فراق یار می‌گوید و اشاره می‌کند که آرامش در وصل او وجود ندارد. همچنین، او از ناکامی‌های خود در زندگی و بی‌وفایی دیگران شکایت دارد و ذوق وصال را تنها برای کسانی می‌داند که انتظار آن را می‌کشند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و بی‌وفایی نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۸۳

یاری مخواه از آن که به ما سازگار نیست
یاری که یار اهل وفا نیست یار نیست

آسودگی زوصل مجوز انکه هیچ گه
بلبل به بی قراری فصل بهار نیست

ناکامی دل است اگر کام روزگار
چون من کسی به کام دل روزگار نیست

با هر که خلف وعده کند شرمسار ازوست
رشک آیدم به هر که ازو شرمسار نیست

ذوقی بود زوعده ی روز وصال تو
آن را که آگهی ز شب انتظار نیست

چشم (سحاب) بی مه روی تو کی بود
وقتی که همچو چشم (سحاب) اشکبار نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.