هوش مصنوعی: این شعر از سحاب بیانگر درد و رنج عاشقان در برابر جفا و بی‌وفایی معشوق است. شاعر از ناتوانی در تحمل این جفا می‌گوید و اشاره می‌کند که عاشقان دیگر حتی به یاد معشوق هم نمی‌آورند. او از تیغ تیز معشوق می‌گوید که مانند آب زندگی است، اما در نهایت تأکید می‌کند که غم عشق اگر ناشی از عشق الهی باشد، ارزش تحمل دارد. شعر با اشاره به ناآگاهی افراد آسوده از رنج خستگان پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج و جفا نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۸۷

درین زمانه به هر گوشه بی زبانی هست
که بر زبان همه را از تو داستانی هست

به آن رسیده جفایت که عاشقان زین پس
نیاورند به خاطر که آسمانی هست

خوشم که قوت آهم نماند و او به گمان
که در جفای وی ام طاقت و توانی هست

ز آب تیغ تو سیراب هر که شد دانست
که آب زندگی و عمر جاودانی هست

گر این بود غم عشقت ز عشق جانانی
غمی بجان نبود هر که را که جانی هست

چه آگهی بود آسودگان محمل را
ز خسته ای که به دنبال کاروانی هست

(سحاب) در بر ما بی دلان دلی هرگز
مجوی خاصه بشهری که دلستانی هست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.