هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناکام مینالد و از طبیب و درمان ناامید است. او زیبایی معشوق را با یوسف پیامبر مقایسه میکند و از تلاطمهای عشق و غم میگوید. تنها پادشاه دلش عشق است و هیچکس دیگر را در قلمرو دلش راهی نیست. در پایان، اشاره میکند که حتی اگر دل شکسته شود، باز هم از فیض عام زجاج (شیشه) بهرهمند خواهد شد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای ادبی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و ترکیبات ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۹
به غیر مرگ که دور از توام به آن محتاج
گر آن طبیب علاجم نمی کند چه علاج
به شهر حسن مه مصر بود چو رفت
نهاد بر سر آن شاه خوب رویان تاج
به بحر عشق تو دل چون سفینه ی و غمت
بر او چو باد مخالف ز هر طرف امواج
به غیر خسرو عشق بتان به ملک دلم
کسی نخواسته از کشور خراب خراج
(سحاب) ار شکند ساغر زجاجی دل
شود درست ولی هم ز فیض عام زجاج
گر آن طبیب علاجم نمی کند چه علاج
به شهر حسن مه مصر بود چو رفت
نهاد بر سر آن شاه خوب رویان تاج
به بحر عشق تو دل چون سفینه ی و غمت
بر او چو باد مخالف ز هر طرف امواج
به غیر خسرو عشق بتان به ملک دلم
کسی نخواسته از کشور خراب خراج
(سحاب) ار شکند ساغر زجاجی دل
شود درست ولی هم ز فیض عام زجاج
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.