۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷

نگیرد تا دلت در دل دری چند
بدل بگشا ز زخم خنجری چند

دلم دانی که در خیل بتان چیست
مسلمانی اسیر کافری چند

ز بی مهری سیه دارند روزم
مهی چند از جفای اختری چند

چنان ویران شد از غم خانه دل
که شهری از هجوم لشگری چند

پرم آن روز بگشاید که از من
بدام او نباشد جز پری چند

چنان ماند متاع دین که داری
(سحاب) از هر طرف غارتگری چند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.