۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸

هر گل که پس از مردنم از خاک بر آمد
خاریست که از عشق گلی بر جگر آمد

تا خواجه پی ریختن طرح سرا بود
هنگام عزیمت به سرای دگر آمد

ایمن بود از سنگ حوادث پر و بالم
زیرا که مرا تیر تو تعویذپر آمد

یک تیر خطا شد بدلم آنچه فکندی
صد تیر زدی لیک یکی کارگر آمد

ز آن پیش که از تیغ و سپرم نام و نشا بود
جان و دل من تیغ بلا را سپر آمد

از بخت بد آن مایه ی عمر آه که وقتی
آمد بسر من که مرا عمر سر آمد

در عالم عزلت چو (سحاب) آنکه نظر کرد
در دیده ی او هر دو جهان مختصر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.