۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۱

گر یار بحالم نظری داشته باشد
باشد که زحالم خبری داشته باشد

آن ماه مقامش بفلک هست که چون ماه
از شعله ی آهم حذری داشته باشد

گفتی سحر آیم ز وفا در برت اما
مشکل ز پی امشب سحری داشته باشد

گویند کسی از بر یار آمده یا رب
از آمدن او خبری داشته باشد

از عشق تو و چشم ترم آگهی آن راست
از عشق کسی چشم تری داشته باشد

هرگز نبود شکوه ز بیداد سپهرش
هر کس چو تو بیدادگری داشته باشد

گو داشته باشد کسی آن چشم مپندار
طرز نگهش را دگری داشته باشد

جان داد (سحابش) بامیدی که پس از مرگ
گاهی بمزارش گذری داشته باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.