هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، فراق، درد دل و انتظار سخن می‌گوید. شاعر از یار دور افتاده و رنج‌های عاشقانه می‌نالد و آرزو می‌کند که غم و غبار دلش بر کسی ننشیند. همچنین، او از روزگار تیره و شرایط سخت زندگی شکایت دارد و امیدوار است که آه‌هایش به شعله تبدیل نشوند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند انتظار مرگ و ناامیدی نیاز به درک بالاتری از احساسات و تجربیات زندگی دارند.

شمارهٔ ۱۱۵

زروی لطف اگر یار در کنار نشیند
عجب مدار که گل در کنار خار نشیند

فلک نداد از آن رهگذر بباد غبارم
که آن غبار مبادش به رهگذر نشیند

بدل زهر که غباری نشسته بود زدودم
مباد آن که ز من بر دلی غبار نشیند

در انتظار وفاتم نشسته بر سر اجل، گو
که بیش ازین نپسندم در انتظار نشیند

زرشک غیر نشینم بکنج فرقت اگر نه
کجا بروز چنین کس باختیار نشیند

زدیده روز من و روزگار من شده تیره
که خود به روز من تیره روزگار نشیند

از آن شد اشک فشان دیده ی (سحاب) چو باران
که شاید آتش این آه شعله بار نشیند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.