۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

ساقی بیار باده که ایام دی رسید
گر دی رسید شکر خدا را که می رسید

تا کی درنگ می به قدح کن زخم ببین
انگور رفت کی به خم و باده کی رسید

یار آمد و رقیب رسید از قفای او
آمد اگر چه عمر اجل هم ز پی رسید

آمد بهار و رفت بهار من از کنار
یعنی بهار عمر مرا فصل دی رسید

دامان وصل وی نرسد گر بدست من
گیرم که پای من به سر کوی وی رسید

شیرین و لیلی است چو مطلب دگر چه سود
خسرو به ار من آمد و مجنون به حی رسید

مائیم و شوق او که به سر منزل وصال
هر کس که کرد مرحله ی شوق طی رسید

چون من (سحاب) زار چرا نالد این قدر
گرنه حدیث درد دل من به نی رسید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.