۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

هر آن خصمی که با من آسمان کرد
شرار آه من با او همان کرد

مرا چون یافت در تن نیست جانی
بهای بوسه ی او نقد جان کرد

مآلی خوش ندارد جور بنگر
چه با گل عاقبت باد خزان کرد

همین بیمهری گردون مرا بس
که با آن سست مهرم مهربان کرد

چه با کاهی کند سوزان شراری
غم جانکاه او با جان همان کرد

خوش آن کو عمر فانی در ره عشق
مبدل با حیات جاودان کرد

(سحاب) از فتنه ی دهر ایمن آن گشت
که جا بر درگه پیر مغان کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.