۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

که با آن شاه خوبان شمه ای از حال من گوید
به ماه مصر حال ساکن بیت الحزن گوید

ز بس گوید حدیث غیر اگر حرفی بمن گوید
نمی خواهم که آن شیرین زبان با من سخن گوید

به من هر گه رسد ز آن پیش کآرم شکوه ی بر لب
سخنهایی که باید من بگویم او به من گوید

نگویم تا به آن نا مهربان راز دل خود را
همان ناگفته در هر محفل و هر انجمن گوید

به سوی دام مرغان چمن بیخود روند از بس
زمن وصف گرفتاری به مرغان چمن گوید

رود نام بت و افسانه ی بتخانه از یادش
زوصف آن بت ار کس شمه ای با برهمن گوید

(سحاب) آن لعل لب و آن در دندان را ستم باشد
که لعل بدخشان خواند و در عدن گوید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.