هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق ناکام و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از دوری معشوق و آرزوی وصال او می‌نالد و به مقایسه‌هایی مانند یوسف و زندان یا ماه کنعان اشاره می‌کند. همچنین، از ناتوانی در تحمل دوری و اشتیاق به دیدار یار می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲۷

سکندر آگهیش گرز لعل جانان بود
چه گونه این همه مشتاق آب حیوان بود

نه وصل یار میسر شود مرا نه مرگ رقیب
یکی از این دو اگر بود کار آسان بود

عجب مداراگر جای تست در دل من
که یوسفی تو و یوسف مقیم زندان بود

چو او به حسن بود همچو ماه کنعان، کاش
به عشق طاقت من هم چو پیر کنعان بود

تمام عمر به وصل تو می گذشت اگر
زمان وصل تو چون روزگار هجران بود

ز دوریت بودم چند بر گریبان دست
به این گناه که روزی تو را بدامان بود

چو خواست جان بستاند نخست از نگهی
زمن ربود دلی را که آفت جان بود

گذشتی ار به (سحاب) و ندیدیش چه عجب
که او براه تو با خاک راه یکسان بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.