۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷

با دل آگه شدم آن شوخ ستم کاره چه کرد
از پی چاره ندانم دل بیچاره چه کرد

رحمی آمد به دلش عاقبت از گریه ی من
قطره ی آب ببینید که با خاره چه کرد

کرده دورم ز برت با همه ی ثابت قدمی
دیدی آخر که بمن گردش سیار چه کرد

با من این گریه بیهوده بجز اینکه همین
کشت و هنگام نگه مانع نظاره چه کرد

زخمهای دلم از ناوک دلدوز بدوخت
مرهمش را بنگر با دل صد پاره چه کرد

تا خورم می نخورم غم که اگر با همه کس
آسمان هر ستمی کرد به می خواره چه کرد

ما در اول قدم از پای فتادیم (سحاب)
در ره عشق بتان تا دل آواره چه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.