هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجهای عشق و جفای معشوق میگوید و بیان میکند که دلهای بسیاری در راه این عشق و وفاداری آسیب دیدهاند. او از ناامیدی و درد عشق سخن میگوید و اشاره میکند که حتی راههای معنوی مانند کعبه نیز ممکن است به ظاهر ساده و بیارزش جلوه کنند. در نهایت، شاعر از سحاب میخواهد که به نشانههای درد و رنج دیگران توجه کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و پیچیدگیهای معنایی آن مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۱۳۹
بستیم لب از شکوه ی پیمان گسلی چند
تا آن که نسازیم ز خود رنجه دلی چند
گر تیر جفای تو نمی بود که می کرد؟
در عهد تو دلجوئی ما خسته دلی چند
آن دل که به محشر نبود کشته ی تیغت
ناکرده سر از خاک برون منفعلی چند
آن را که نمودند ره کعبه ی دل یافت
کین دیر و حرم نیست بجز مشت گلی چند
آگاه (سحاب) ارنه ای از مشعله ی خویش
بنگر به فلک دود دل مشتعلی چند
تا آن که نسازیم ز خود رنجه دلی چند
گر تیر جفای تو نمی بود که می کرد؟
در عهد تو دلجوئی ما خسته دلی چند
آن دل که به محشر نبود کشته ی تیغت
ناکرده سر از خاک برون منفعلی چند
آن را که نمودند ره کعبه ی دل یافت
کین دیر و حرم نیست بجز مشت گلی چند
آگاه (سحاب) ارنه ای از مشعله ی خویش
بنگر به فلک دود دل مشتعلی چند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.