۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۰

اگر زین پیش بردستم دلی بود
از او هر لحظه پایم در گلی بود

فتد دیوانه از زنجیر و افتاد
به زنجیر تو هر جا عاقلی بود

ز ضعف پیری آسان کرد چشمم
از او در کار دل هر مشکلی بود

نیم آگه ز دل دانم قتیلی
به خون غلطان ز تیغ قاتلی بود

حدیث سرو آزادی شنیدم
چو دیدم از غمت پا در گلی بود

بهای بوسه می خواهد چه بودی
که نقد جان متاع قابلی بود

دلیل سالکان می گشت خضری
طریق عشق را گر منزلی بود

(سحاب) آمد به یاد من چو دیدم
که گردی در قفای محملی بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.