هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد فراق، اشک‌های خونین، آرزوهای بربادرفته و ناملایمات زندگی سخن می‌گوید. او از عشق، طبیعت و مفاهیم فلسفی مانند قضا و قدر نیز استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و مفاهیم فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'چشم خونفشان' و 'بلای جان' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۵۹

عنان او چو گرفتم دل از فغان افتاد
کنون که وقت فغان بود از زبان افتاد

ز باده روی کس اینگونه لاله گون نشود
مگر به چشم تو این چشم خونفشان افتاد

دل مراست تمنای قوت آهی
مگر به فکر مکافات آسمان افتاد

حدیث چشمه ی نوشت به هر کسی که رسید
چو خضر در هوس عمر و جاودان افتاد

نهادشست قضا هر خدنگ کین به کمان
نشان سینه ی من بود و بر نشان افتاد

دمید خط ز رخ دل ستان و جان آسود
زرشک غیر که عمری بلای جان افتاد

بلی ز صدمه ی خار و هجوم زاغ چه باک
مرا که فصل خزان ره به گلستان افتاد

گهی ز آتش روی تو گه ز آه (سحاب)
چه شعله های جهان سوز در جهان افتاد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.