هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی در آخرین لحظات زندگی نیز آرزوی دیدار معشوق را دارد. او از ناتوانی در رسیدن به معشوق و ارزش ناچیز جانش در برابر خوبان جهان می‌گوید. همچنین، به بی‌میلی معشوق به او اشاره می‌کند و از روز وصال که نمی‌تواند تلافی شب‌های هجران باشد، شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و فراق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۶۲

زین الم در دم مرگم المی بیش نباشد
گر تو را بینم و از عمر دمی بیش نباشد

نبود قوت رفتار به پای طلب من
ورنه تا منزل جانان قدمی بیش نباشد

سهل باشد که بر آری تو تمنای دلی را
کآرزویش ز تو جز لطف کمی بیش نباشد

نقطه ی لعل لبت را نبود هیچ وجودی
یا وجودیست که هیچ از عدمی بیش نباشد

نقد جانیست مرا در کف و دردا که بهایش
بر خوبان جهان از درمی بیش نباشد

کی تلافی شب هجر کند روز وصالش
کآن ز عمریست فزون این ز دمی بیش نباشد

با (سحابم) نبود میل ستم گفتی ازین پس
زانکه دانی که به او زین ستمی بیش نباشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.