هوش مصنوعی: این شعر از عشق ناکام و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از ناتوانی در رسیدن به معشوق و رنج دوری او می‌نالد، آرزوی وصال دارد و از روزی که این درد به پایان برسد سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند آب حیات و جاودانگی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۶۵

بازم از وصلش به جسم ناتوان جان کی رسد
دل ز دلبر کی شکیبد جان به جانان کی رسد

یارب این دستی که دارد غیر بر دامان او
چون من از حرمان رویش بر گریبان کی رسد

وقت مردن وعده ی وصلم دهد تا زین نوید
منتظر مانم که عمر من بپایان کی رسد

گریم و از گریه می خواهم بدل آسودگی
غافلم کز سیل آبادی به ویران کی رسد

کی رسد روزی که گردد بر سر کوی تو خاک
این سر شوریده در عشقت به سامان کی رسد

خضر بر لعل لب او برده پی ورنه (سحاب)
کس به عمر جاودان از آب حیوان کی رسد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.