هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و غم‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او اشاره می‌کند که عشق او به حدی نیست که کسی از غمش هلاک شود، اما درد ناشی از آن بسیار شدید است. شاعر همچنین از طبیعت و عناصر آن مانند باغ، گل، و باد صبا برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. در پایان، او از عدالت شاه و ترس از او سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی اشک و آه می‌تواند به آسمان برسد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۶۸

تو آن نئی که کسی از غمت هلاک شود
برون غم تواش از جان دردناک شود

بنان خویش مکن رنجه بهر مکتوبی
که چون گشایمش از آب دیده پاک شود

اگر تو را به من اول نظر فتد چه عجب
نخست جرعه ی ساقی نصیب خاک شود

به باغ از آن گل عارض دمید رایحه یی
صبا چو خواست گریبان غنچه چاک شود

دگر بشوق جنان سر ز خاک بر نکند
کسی که بر سر کوی حبیب خاک شود

بعدل شاه نسازد که آه و اشک (سحاب)
ز دیده تا سمک از سینه ی سماک شود

ستوده فتحعلی شه که شاید از بیمش
روان به جای می ار خون دل ز تاک شود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.