هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق نگاه و حضور او بر زندگی و قلب عاشق می‌پردازد. شاعر از افتادن به پای معشوق، شعله‌های عشق، و نگاه بدخواهان سخن می‌گوید و در نهایت به ستایش شاه (کامران فتحعلی شاه) می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و اشارات شاعرانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به درک ادبی بالاتری نیاز دارند.

شمارهٔ ۱۶۹

خواب راحت شد از آن دیده که سوی تو فتاد
خون فشان ماند نگاهی که به روی تو فتاد

هر که افتاد ز پا خواست که دستش گیرند
مگر آن کس که ز پا بر سر کوی تو فتاد

هر شراری که بر افتاد ز دلها به جهان
در حقیقت همه از شعله ی خوی تو فتاد

چشم بدخواه برویم ز ترحم که نکرد
مگرش دیده به رخسار نکوی تو فتاد

قسمت این بود که از خشک لبی جان سپرد
تشنه کامی که رهش بر سر کوی تو فتاد

چیست جرم تو که با عدل شهنشاه (سحاب)
سنگ جور همه خوبان به سبوی تو فتاد

کامران فتحعلی شه که غبار در او
رشک فرمای خط غالیه بوی تو فتاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.