هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه عمیق شاعر نسبت به دوری از معشوق و ناامیدی‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از تنهایی، شکست عاطفی، و بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که رازهایش برملا شده و داستانش برای همه آشکار است. در نهایت، وصال معشوق را مانند کفنی می‌بیند که پایان زندگی عاشقانه‌اش را رقم می‌زند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند استعاره‌های مرگ و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۵

آن روز که او را غم خونین کفنی بود
هر گوشه کجا در ره او همچو منی بود

تا مرغ دلم جای بکنج قفسی داشت
گویا که نپنداشت بعالم چمنی بود

گر دوش ز می تو به شکستم عجبی نیست
پیمانه ی می در کف پیمان شکنی بود

رفت از بر او هر کسی از تندی خویش
جز دل که از آن طره بپایش رسنی بود

گفتم کسم آگه نشد از راز چو دیدم
افسانه ی من قصه ی هر انجمنی بود

با مدعیانت نظری دیدم و مردم
تشریف وصال توام آخر کفنی بود

تا جان نسپردی نشد آگاه ز حالت
پنداشت (سحاب) آنچه تو گفتی سخنی بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.