۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۸

گلی کز آتش غیرت گلاب می سازد
برای آن گل عارض گلاب می سازد

به یاد محفل وصلت که می کند محکم
سرشک من همه عالم خراب می سازد

بکام زهر مکافات خواهدم عمری
دمی زخویشم اگر کامیاب می سازد

مگو که بی خودی ما نقاب دیده ی ماست
چرا جمال نهان در نقاب می سازد

زبس که تاب ندارد (سحاب) طبع دلم
از آن به سنبل پر پیچ و تاب می سازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.