۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹

جز اینکه میل جفا و سر ستم دارد
دگر نگار من از دلبری چه کم دارد

پی فریب دل دیگران عجب نبود
دلا اگر دو سه روزیت محترم دارد

بخاص و عام رسد فیض این بسی تفضیل
سفال میکده ی ما به جام جم دارد

زرشک صید دلم تا فتاده در دامت
چه داغها که بدل آهوی حرم دارد

هر آن که دید رخش دادجان، بکشتن خلق
به سست عهدیم او از چه متهم دارد

اگر نخواهد با من کسی نبندد عهد
به سست عهدیم او از چه متهم دارد

دگر زشرم تو گیتی نیاورد به وجود
هر آن شمایل موزون که در عدم دارد

دم دگر بنشین بر سرش که وصل تو را
(سحاب) تا نفسی هست مغتنم دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.