هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و دل‌شکستگی سخن می‌گوید. شاعر از روزهایی یاد می‌کند که دلش به عشق خوبرویان گرم بود، اما با آمدن معشوقه، همه چیز به دیگری رسید. او از درد فراق و ناامیدی می‌نالد و با اشاره به داستان یوسف و زلیخا، به گذرا بودن عشق و رنج‌های آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و دل‌شکستگی است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، اشاره به داستان یوسف و زلیخا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح داشته باشد.

شمارهٔ ۱۸۱

پیشتر کاین دل درون سینه ماوا کرده بود
مهر روی خوبرویان دردلم جا کرده بود

آمدی سوی من و امشب نصیب غیر شد
آسمان هر غم که بهر من مهیا کرده بود

نا کسی جز من بکویش بود می پنداشت یار
میتوان با دیگری کرد آنچه با ما کرده بود

با دل و جانم غمت کرد آنچه با من در غمت
این دل بی صبر و جان نا شکیبا کرده بود

در دلش پنداشت خواهد کرد آهم رخنه ای
گوئی آن دل را گمان سنگ خارا کرده بود

عاقبت مهر زلیخا کرد با یوسف دمی
آنچه عمری عشق یوسف با زلیخا کرده بود

گر نمیکردم (سحاب) از دور گردون شکوه ی
اشک چشمم راز پنهان آشکارا کرده بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.