۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۲

از دست تست باده بکامم چنان لذیذ
خون منت به کام بود آنچنان لذیذ

چون زاهد از کفش نستانم قدح که نیست
غم ناگوار و باده زدست بتان لذیذ

دشنام اگر دهد عوض بوسه گوبده
کان هم بود چو بوسه ی او ز آن دهان لذیذ

گر پیرم ار جوان، نکنم ترک می که، هست
در کام پیر خوش به مذاق جوان لذیذ

تا چند کام جان من از زهر هجر تلخ
ای شربت وصال تو در کام جان لذیذ

چون زهر زخم تیغ بود ناگوار لیک
هم این زدست تست گوارا هم آن لذیذ

از بس چشید لذت هجران مذاق من
شد در مذاق زهر غم آسمان لذیذ

باشد لذیذ خون (سحابت) چنان به کام
کز جام زر به کام تو خون رزان لذیذ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.