هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به توصیف زیبایی‌های معشوق و احساسات شاعر نسبت به او می‌پردازد. شاعر از گل‌های باغ عشق، ارزش نگاه معشوق، و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و از بخت خود و ناله‌هایش می‌نالد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم بلندپروازی، عظمت معشوق، و تأثیر او بر جهان دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات مورد استفاده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند.

شمارهٔ ۱۹۶

هر که دید آن گل عارض مژه ی خون بارش
گلستانیست که گل میدمد از هر خارش

قیمت یگ نگهش را به دو عالم بستند
آه از آنان که شکستند چنین بازارش

ترسم این خواب گرانی که بود بخت مرا
عاقبت ناله ی من هم نکند بیدارش

آب و رنگش ز سرشک غم و خون جگر است
هر گل فصل که سر میزند از گلزارش

وه که هر دم طمع عقده گشایی دارد
دل از آن زلف که صد عقده بود در کارش

از شرف بر سر خورشید بود سایه فکن
بر سر هر که بود سایه ای از دیوارش

بوی جان میدهد آن زلف مگر سوده (سحاب)
به غبار در دارای فلک دربارش

جم نشان فتحعلی شه که به حکمش گردون
اختران فلک از ثابت و از سیارش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.