هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اشتیاق نافرجام خود سخن می‌گوید. او از دیدن معشوق محروم مانده، اما دلش به امید گفت‌وگو و وصال او خوش است. شاعر از بوی خوش گل‌های باغ معشوق که هرگز نچیده و از گوهر گرانبهای عشق که هرگز به دست نیاورده، یاد می‌کند. با وجود رنج‌های فراوان، دل و چشمش هنوز در انتظار دیدار معشوق است و از مستی عشق سخن می‌گوید، هرچند که از شراب وصال او نچشیده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۰۵

نه همین ز شرم در بر نکشیده ام هنوزش
که برم نشسته عمری و ندیده ام هنوزش

دلم از تو خرم و خوش به سئوالی و جوابی
که نگفته ام همان و نشنیده ام هنوزش

به مشام غیر خواهم نرسد از او شمیمی
ز ریاض حسن آن گل که نچیده ام هنوزش

دل خویش کرده ام خوش به متاع کم بهایی
که زلعل او به صد جان نخریده ام هنوزش

به رهش اگر چه شد خون دل و شد زدیده بیرون
کشد انتظار مقدم او دل و دیده ام هنوزش

عجب است اینکه در سر بودم (سحاب) مستی
ز شراب وصل اگر چه نچشیده ام هنوزش
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.