۱۵۸ بار خوانده شده
نه همین ز شرم در بر نکشیده ام هنوزش
که برم نشسته عمری و ندیده ام هنوزش
دلم از تو خرم و خوش به سئوالی و جوابی
که نگفته ام همان و نشنیده ام هنوزش
به مشام غیر خواهم نرسد از او شمیمی
ز ریاض حسن آن گل که نچیده ام هنوزش
دل خویش کرده ام خوش به متاع کم بهایی
که زلعل او به صد جان نخریده ام هنوزش
به رهش اگر چه شد خون دل و شد زدیده بیرون
کشد انتظار مقدم او دل و دیده ام هنوزش
عجب است اینکه در سر بودم (سحاب) مستی
ز شراب وصل اگر چه نچشیده ام هنوزش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که برم نشسته عمری و ندیده ام هنوزش
دلم از تو خرم و خوش به سئوالی و جوابی
که نگفته ام همان و نشنیده ام هنوزش
به مشام غیر خواهم نرسد از او شمیمی
ز ریاض حسن آن گل که نچیده ام هنوزش
دل خویش کرده ام خوش به متاع کم بهایی
که زلعل او به صد جان نخریده ام هنوزش
به رهش اگر چه شد خون دل و شد زدیده بیرون
کشد انتظار مقدم او دل و دیده ام هنوزش
عجب است اینکه در سر بودم (سحاب) مستی
ز شراب وصل اگر چه نچشیده ام هنوزش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.